روزی تو دوباره رو به من خواهی کرد

 

 

                                                   غربتکده مرا وطن خواهی کرد

با آمدنت سپید خواهم پوشید

                                                   با دست خودت مرا کفن خواهی کرد

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:خیانت,عشق,زندگی,خیانت مرد به زن,ازدواج,عاشقی,طریقه ازدواج کردن,ازدواج با خواهر, توسط Reza |

سلام دوستان ساله نو رو پیشاپیش بهتون تبریک میگم اینم آپ جدیدم بزودی با یک داستان زیبا دیگه به روز میشم:

 

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به  او گفت : 
-  می  خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :   

 

 

 

-   نام دختر چیست ؟   مرد جوان گفت :

 

 

 

-   نامش سامانتا است و  در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید  و گفت :

 

 

 

-  من متاسفم به جهت  این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج  کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی  به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر دیگر را  آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با  ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت :

 

 

 

-  مادر من می خواهم  ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او  خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت :   

-  نگران نباش پسرم .  تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی .  چون تو پسر او نیستی . . . !

 


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:آزمایشگاه,شیمی,خطر مرگ,عشق,دختر,داستان, توسط Reza |

 

وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشه ی زهر را برداشتم.
زهر را در لیوان پیش رویم خالی کردم،غرق تماشایش شدم،رنگش را نگاه کردم
و مزه ی احتمالی اش را در ذهن ام تصور کردم.سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم، و
بویش به مشامم خورد، در این لحظه، ناگهان جرقه ای از اینده در ذهنم
درخشید..... و توانستم سوزش ان را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد
شده در درئن معده ام را ببینم. احساس اسیب ان زهر ان چنان حقیقی بود که
گویی به راستی ان را نوشیده بودم.سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام.
در طول چند لحظه ای که ان لیوان را در دست گرفته بودمو امکان مرگ را مزه مزه میکردم،با خودم فکر کردم:اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.

،،،،،،،

 

دختری کنجکاو میپرسید

 

ایهاالناس عشق یعنی چه؟

 

دختری گفت اولش رویا

 

آخرش بازی است و بازیچه!

 

مادرش گفت عشق یعنی رنج!

 

درکلاس سخن معلم گفت

 

عین و شین قاف است و دیگر هیچ!

 

دلبری گفت شوخی لوسی است!

 

تاجری گفت عشق کیلو چند!

 

شاعری گفت یک کمی احساس

 

مثل احساس گل به پروانه!

 

چون که بالا گرفت بحث و جدال

 

توی آن قیل و قال من دیدم

 

طفل معصوم با خودش می گفت

 

       من فقط یک سوال پرسیدم!

 

 

A man Should...

یک مرد باید...

Have Faith in god , But believe in himself

به خدا ایمان داشته باشد ، ولی خود را باور کند

 

Know how to laugh at him self

دانستن که چگونه می شود به او خندید

 

Never stop trying , even if he totters and trips

هیچ وقت دست از امتحان کردن نکشد ، حتی اگر او پیش رفت و یا پس رفت کند.

 

Know how to cook a meal

بداند که چگونه یک گوشت را بپزد

 

Count 1 to 5 whenever he’s angry

وقتی که عصبی میشود ، از یک تا پنج بشمرد

 

Be a child at heart and live like a king

در قلبش یک کودک باشد و مثل یک شاه زندگی کند

 

Be down to earth , yet have eyes full of dreams

 

Fall in love at least once in life

سقوط در عشق ، حداقل یک بار در زندگی

 

Never forget his first kissing misadventure

هرگز اول بوسیدنش در حادثه ناگوار فراموش نکند

 

Be Adam for the woman in his life

 

Know that the path of duty leads to glory

مسیر وظیفه منجر به شکوه را بداند

 

Set goals to achieve and have new heights to reach

برای رسیدن به مراحل جدید تر برنامه هایش را تنظیم کند

 

Stare at a pretty girl

خیره نگاه کردن به یک دختر زیبا

 

Give compliments generously

تعارف سخاوتمندانه ای داشته باشد

 

Pay more time to grooming

پرداخت زمان بیشتری برای نظافت

 

Learn to be patient if it’s his wife and impatient if it’s the girl friend

یاد بگیرد که برای همسرش صبور باشد ، و بی تاب برای دوست تخترش

 

Help at home

کمک کردن در خانه

 

Get a glass of water for himself by himself

ریختن یک لیوان آب برای خودش ، به وسیله خودش

 

Never forget to send his mother a flower

هیچ گاه فراموش نکند که به مادرش گل بدهد

 

Have the courage to fail

شجاعت کافی را برای باختن داشته باشد

 

Exercise restrain over his emotions

تلاش بیشتر برای مهار کردن احساسات خود

 

Yet be a little lad within

ولی درونش همانند یک پسر بچه باشد


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.